با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

Short-term

ˈʃɔːrttɜrːm ˈʃɔːttɜːm
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective B2
کوتاه‌مدت
- the short-term effects of the medicine
- تأثیرات کوتاه‌مدت این دارو
- The short-term goal is to finish this project by the end of the week.
- هدف کوتاه‌مدت این است که این پروژه تا پایان هفته تمام شود.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد short-term

  1. adjective Intended, used, or present for a limited time
    Synonyms: impermanent, interim, provisional, short-run, short-range, temporary

ارجاع به لغت short-term

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «short-term» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/short-term

لغات نزدیک short-term

پیشنهاد بهبود معانی