زودجوش، جوشی، کجخلق، بدخلق، تندخو، بداخلاق
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The short-tempered customer became angry and yelled at the cashier for a small mistake.
مشتری زودجوش عصبانی شد و به خاطر یک اشتباه کوچک سر صندوقدار داد زد.
I try to avoid discussing politics with my short-tempered uncle.
سعی میکنم از بحث سیاسی با عموی جوشیام خودداری کنم.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «short-tempered» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/short-tempered