صفت تفضیلی:
harsherصفت عالی:
harshestتند، درشت، خشن، ناگوار، زننده، ناملایم
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the harsh sound of the electric saw
صدای ناهنجار ارهی برقی
the harsh light of the searchlights
نور زنندهی نورافکن
This beer has a harsh taste.
این آبجو مزهی تندی دارد.
the harsh surface of pumice stone
سطح زمخت سنگ پا
the harsh realities of life
واقعیات دلخراش زندگانی
Alaska's harsh winters
زمستانهای سخت آلاسکا
He had been raised in a harsh environment.
او در محیط خشنی بار آمده بود.
Despite his harsh exterior, he is a kind man.
باوجود ظاهر خشنش او مرد مهربانی است.
The two lawyers exchanged some harsh words.
آن دو وکیل با هم حرفهای زنندهای ردوبدل کردند.
His father was a harsh, irascible man.
پدرش مرد زمخت و زودخشمی بود.
a harsh punishment
تنبیه بیش از استحقاق (ناسزاوار)
سیمان زبر، بتن زبر
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «harsh» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/harsh