با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Unkind

ˌʌnˈkaɪnd ˌʌnˈkaɪnd
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • صفت تفضیلی:

    more unkind
  • صفت عالی:

    most unkind

معنی و نمونه‌جمله

adjective B1
نامهربان، بی‌مهر، بی‌محبت، بی‌عاطفه

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام
- an unkind stepmother
- زن‌پدر نامهربان
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد unkind

  1. adjective not nice
    Synonyms: barbarous, brutal, cold-blooded, coldhearted, cruel, hard-hearted, harsh, hateful, heartless, inconsiderate, inhuman, inhumane, insensitive, malevolent, malicious, malignant, mean, nasty, sadistic, savage, spiteful, thoughtless, uncaring, uncharitable, unfeeling, unfriendly, unsympathetic
    Antonyms: considerate, friendly, giving, kind, nice

ارجاع به لغت unkind

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «unkind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/unkind

لغات نزدیک unkind

پیشنهاد بهبود معانی