آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • لغات هم‌خانواده
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۷ تیر ۱۴۰۳

    Kind

    kaɪnd kaɪnd

    شکل جمع:

    kinds

    صفت تفضیلی:

    kinder

    صفت عالی:

    kindest

    معنی kind | جمله با kind

    adjective A2

    مهربان، بامحبت، مشفق، رئوف (شخص)، محبت‌آمیز، شفقت‌آمیز (رفتار و غیره)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی متوسط

    مشاهده

    The teacher praised the student's effort with kind words.

    معلم با حرف‌های محبت‌آمیز از تلاش دانش‌آموز تمجید کرد.

    one of the kindest women I know

    یکی از بامحبت‌ترین زنانی که من می‌شناسم

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    A kind teacher always makes learning enjoyable.

    معلم مهربان همیشه یادگیری را لذت‌بخش می‌کند.

    adjective

    خوب

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    This lotion is kind to the skin.

    این لوسیون برای پوست خوب است.

    I always look for products that are kind to the skin.

    همیشه دنبال محصولاتی هستم که نسبت به پوست خوب باشند.

    noun countable A1

    گونه، نوع، قسم، جور

    I love these kinds of books.

    من این گونه کتاب‌ها را دوست دارم.

    What kind of talking is this!

    این چه جور حرف زدنه!

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    I don't like people of his kind.

    از آدم‌های مثل او خوشم نمی‌آید.

    A dove is a kind of bird.

    کبوتر یک نوع پرنده است.

    noun countable

    مارک (اشاره به گونه‌ای شناخته‌شده)

    What kind of mobile do you use?

    از چه مارک موبایلی استفاده می‌کنید؟

    What kind of car does he drive?

    او چه مارک خودرویی را می‌راند؟

    noun

    یک نوع، نوعی (با of می‌آید) (برای اشاره به جزئی از یک دسته‌بندی که به‌سختی می‌توان آن را در آن دسته‌بندی قرار داد)

    The room was painted in a kind of gray color.

    اتاق به نوعی رنگ خاکستری رنگ‌آمیزی شده بود.

    The sunset cast a kind of red glow over the horizon.

    غروب خورشید یک نوع درخشش قرمز بر افق افکند.

    noun

    سرشت، طینت

    His kindness radiated from his very kind.

    مهربانی‌اش از سرشتش متشعشع بود.

    She never hesitated to show her true kind.

    او هرگز در نشان دادن طینت واقعی‌اش تردید نکرد.

    noun

    غیرنقدی (با in می‌آید)

    The nonprofit organization requested support in kind, such as volunteers services.

    این سازمان غیرانتفاعی درخواست حمایت غیرنقدی مانند خدمات داوطلبانه را داشت.

    Instead of monetary compensation, they offered me payment in kind.

    به جای غرامت نقدی به من پیشنهاد پرداخت غیرنقدی دادند.

    noun

    قدیمی تبار، خاندان

    He was a member of a distinguished kind.

    او عضوی از یک تبار برجسته بود.

    The young nobleman was proud to be of a kind that had produced many great warriors.

    نجیب‌زاده‌ی جوان مفتخر بود که از آن خاندانی بود که جنگجویان بزرگ بسیاری را [در دامان خود] پرورانده بود.

    noun

    قدیمی طرز

    He spoke with a gracious kind.

    به طرز زیبنده‌ای سخن گفت.

    The old man greeted the travelers with a warm kind.

    پیرمرد به‌ طرز گرمی از مسافران استقبال کرد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد kind

    1. adjective generous, good
      Synonyms:
      good friendly amiable kindhearted compassionate benevolent gracious thoughtful affectionate considerate charitable humane obliging sympathetic tenderhearted understanding good-hearted altruistic amicable cordial courteous gentle loving neighborly indulgent mild tolerant beneficent clement eleemosynary humanitarian softhearted big kindly lenient propitious soft touch benign bounteous bleeding-heart heart in right place
      Antonyms:
      bad mean cruel unkind unfriendly ungenerous inconsiderate bitter
    1. noun class, species
      Synonyms:
      type sort set variety brand race family order breed genus ilk kin classification
    1. noun type, character
      Synonyms:
      sort nature character description variety manner way style habit set tribe gender number designation stamp mold ilk breed stripe complexion tendency persuasion essence fiber likes lot temperament denomination connection

    Collocations

    after one's (or its) kind

    (قدیمی) طبق طینت یا سرشت خود، برحسب ذات یا طبیعت خود

    Idioms

    all kinds of

    همه‌جور، بسیار، همه‌گونه

    in kind

    1- (در برابر: نقد in) «cash» به صورت کالا، (به‌طور) پایاپای، معاوضه با چیز دیگر 2- متقابلاً، در مقابل

    kind of

    یه‌جورایی، به‌نوعی، همچین، بگی‌نگی، می‌شه گفت، تاحدی، تااندازه‌ای، یه‌کم، یه‌ذره

    of a kind

    1- (عامیانه) یک‌جور، از یک نوع، هم‌گونه 2- از جنس بد، نامرغوب، بد

    لغات هم‌خانواده kind

    • noun
      kindness, kindliness
    • adjective
      kind, kindly
    • adverb
      kindly

    سوال‌های رایج kind

    شکل جمع kind چی میشه؟

    شکل جمع kind در زبان انگلیسی kinds است.

    صفت تفضیلی kind چی میشه؟

    صفت تفضیلی kind در زبان انگلیسی kinder است.

    صفت عالی kind چی میشه؟

    صفت عالی kind در زبان انگلیسی kindest است.

    ارجاع به لغت kind

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «kind» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kind

    لغات نزدیک kind

    • - kinaesthesia
    • - kinase
    • - kind
    • - kind of
    • - kinda
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    self-determination seldom solidarity same here spectral splentic stand the test of time start from scratch bus start over strongly recommend subconsciously arrange cognation piccalilli عدلیه تفاصیل مبادی آداب پیراهن پرنده پا بلوط بازو آشغال ماهی شمشیری ماهی هادوک ماهی کف‌زی ماهی اسنپر ماهی سی بس ماهی فرشته‌ای
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.