شکل جمع:
complexionsچهره، رخسار، سیما (از نظر رنگ و کیفیت پوست)
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
After spending the summer outdoors, his complexion turned darker.
بعداز گذراندن تابستان در فضای باز، رنگ رخسارش تیرهتر شد.
Stress and lack of sleep can easily ruin your complexion.
استرس و کمخوابی میتواند به راحتی چهرهات را خراب کند.
He has a dark complexion.
او سیهچرده است.
a woman of fair complexion
زنی سفیدچهره
ماهیت، جنبه، چهره، طبع، سرشت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
War has put a new complexion on everything.
جنگ جنبهی خاصی به همهی چیزها داده است.
The arrival of foreign investors put a fresh complexion on the local market.
ورود سرمایهگذاران خارجی، ماهیت تازهای به بازار محلی بخشید.
شکل جمع complexion در زبان انگلیسی complexions است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «complexion» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/complexion