Mug

mʌɡ mʌɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    mugged
  • شکل سوم:

    mugged
  • سوم‌شخص مفرد:

    mugs
  • وجه وصفی حال:

    mugging
  • شکل جمع:

    mugs

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb countable A2
آبخوری، لیوان، ساده‌لوح، دهان، دهن‌کجی، کتک زدن، عکس شخص محکوم

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- a bear mug
- لیوان آبجوخوری
- the sad mug of the loser
- لب‌و‌لوچه‌ی آویزان (محزون) شخص بازنده
- The children were pulling ill-mannered mugs.
- بچه‌ها با بی‌ادبی (به ما) دهن‌کجی می‌کردند.
- Two people mugged him and took his money.
- دو نفر سرش ریختند و پولش را گرفتند.
- He mugged criminals.
- از تبهکاران عکس می‌گرفت.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد mug

  1. noun drinking cup
    Synonyms: coffee cup, demitasse, flagon, jug, stoup, tankard, toby
  2. noun face
    Synonyms: countenance, frown, grimace, kisser, mask, profile, puss
  3. verb hold up
    Synonyms: assault, hold up, purse-snatch, rob, steal, stick up

ارجاع به لغت mug

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mug» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mug

لغات نزدیک mug

پیشنهاد بهبود معانی