Mugged

mʌɡd mʌɡd
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

adjective
خفت‌شده، کتک‌خورده، زورگیری‌شده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- I saw a mugged boy on the news who was left with severe injuries.
- در اخبار یک پسر خفت‌شده را دیدم که با آسیب‌های شدید رها شده بود.
- The mugged person felt a sense of fear and vulnerability after the incident.
- شخص زورگیری‌شده بعد از واقعه احساس ترس و آسیب‌پذیری می‌کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت mugged

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mugged» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mugged

لغات نزدیک mugged

پیشنهاد بهبود معانی