خفتشده، کتکخورده، زورگیریشده
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
I saw a mugged boy on the news who was left with severe injuries.
در اخبار یک پسر خفتشده را دیدم که با آسیبهای شدید رها شده بود.
The mugged person felt a sense of fear and vulnerability after the incident.
شخص زورگیریشده بعد از واقعه احساس ترس و آسیبپذیری میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «mugged» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mugged