آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۲۶ خرداد ۱۴۰۳

    Mask

    mæsk mɑːsk

    گذشته‌ی ساده:

    masked

    شکل سوم:

    masked

    سوم‌شخص مفرد:

    masks

    وجه وصفی حال:

    masking

    شکل جمع:

    masks

    معنی mask | جمله با mask

    noun countable B2

    ماسک، صورت‌پوش، رخ‌پوش

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی فوق متوسط

    مشاهده

    The bank robbers were wearing masks.

    سارقان بانک ماسک زده بودند.

    The soldier put on his gas mask before entering the contaminated area.

    این سرباز پیش از ورود به منطقه‌ی آلوده صورت‌پوش ضد گاز خود را به صورت زد.

    noun countable

    ماسک (کرم یا لایه‌ای از مواد که مدتی روی پوست باقی می‌ماند و سپس برداشته می‌شود تا ظاهر و احساس بهتری به پوست بدهد)

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    نرم افزار اندروید فست دیکشنری

    She applied a mask to her face before bed.

    او پیش از خواب به صورتش ماسک زد.

    The clay mask helped to unclog her pores and reduce acne.

    ماسک خاک رس به باز کردن منافذ پوست و کاهش آکنه کمک کرد.

    noun countable

    مجازی نقاب

    Her friendship was no more than a mask.

    دوستی او نقابی بیش نبود.

    Behind his mask of humor, he was struggling with inner turmoil.

    پشت نقاب شوخ‌طبعی‌اش، با آشفتگی درونی دست‌وپنجه نرم می‌کرد.

    noun countable

    جانورشناسی بخش متمایز (در اطراف چشم حیوان یا پرنده که رنگ آن با رنگ بقیه‌ی صورت متفاوت است)

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی جانورشناسی

    مشاهده

    The raccoon had a black mask around its eyes.

    راکون بخش متمایز مشکی‌ای دور چشمانش داشت.

    The cat had a white mask.

    گربه بخش متمایز سفیدرنگی داشت.

    verb - transitive

    پوشاندن، مخفی کردن، پنهان کردن، نهان کردن (از دید)

    The entrance was masked by layers of heavy drapes.

    ورودی با پرده‌های ضخیم پوشانده شده بود.

    Trees masked the white house.

    درختان خانه‌ی سفید را مخفی کرده بودند.

    verb - transitive

    نامحسوس کردن (صدا یا مزه یا بو و غیره)

    Vinegar masks undesirable flavors.

    سرکه مزه‌های ناخوشایند را نامحسوس می‌کند.

    She masked the smell with a scented candle.

    او بو را با شمع معطر نامحسوس کرد.

    verb - transitive

    مجازی پنهان کردن، مخفی کردن (انگیزه و احساسات و غیره)

    He had masked his hatred.

    او تنفر خود را پنهان کرده بود.

    She tried to mask her disappointment with a forced smile.

    سعی کرد با لبخند زورکی ناامیدی‌اش را مخفی کند.

    noun countable

    قالب صورت

    The forensic sculptor meticulously crafted a mask.

    مجسمه‌ساز پزشکی قانونی قالب صورت ساخت.

    The art exhibit showcased a collection of masks from various cultures around the world.

    این نمایشگاه هنری مجموعه‌ای از قالب‌های صورت از فرهنگ‌های مختلف در سراسر جهان را به نمایش گذاشت.

    verb - transitive

    پوشاندن (چیزی) (برای حفاظت)

    She carefully masked the surface of the table.

    او با دقت سطح میز را پوشانده بود.

    He masked the surfaces of the tiles to prevent any damage.

    او سطوح کاشی‌ها را پوشانده بود تا از هر گونه آسیبی جلوگیری کند.

    verb - transitive

    ماسک زدن، نقاب زدن، رخ‌پوش زدن

    Three masked men robbed the bank.

    سه مرد که ماسک زده بودند به بانک دستبرد زدند.

    They masked themselves and went to the party.

    آن‌ها رخ‌پوش زدند و به مهمانی رفتند.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد mask

    1. noun false face, cover
      Synonyms:
      appearance show cover pretense disguise front guise cloak veil pose facade blind screen simulation air affectation posture semblance dissembling dissimulation masquerade camouflage cover-up pretext beard put-on aspect domino veneer visage disguisement visor fig leaf window dressing
    1. verb disguise
      Synonyms:
      hide conceal cover veil cloak dissemble camouflage screen protect shield defend guard cover up obscure dissimulate dress up beard front safeguard secrete
      Antonyms:
      reveal uncover unmask

    سوال‌های رایج mask

    گذشته‌ی ساده mask چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده mask در زبان انگلیسی masked است.

    شکل سوم mask چی میشه؟

    شکل سوم mask در زبان انگلیسی masked است.

    شکل جمع mask چی میشه؟

    شکل جمع mask در زبان انگلیسی masks است.

    وجه وصفی حال mask چی میشه؟

    وجه وصفی حال mask در زبان انگلیسی masking است.

    سوم‌شخص مفرد mask چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد mask در زبان انگلیسی masks است.

    ارجاع به لغت mask

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «mask» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/mask

    لغات نزدیک mask

    • - mashie
    • - masjid
    • - mask
    • - mask register
    • - masked
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    personnel pervasive petrichor physical education placidity plagiarism safe zone sagacious sandcastle work spouse self-centered self-image comically self-love semipro علامت گذاشتن قیمت گذاری کردن مین گذاری مین‌گذار مین گذاری کردن خورد و خوراک چرک نویس سطح سقوط سفره سرمه سنج حجرالاسود سوگ شحنه
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.