با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Mask

mæsk mɑːsk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    masked
  • شکل سوم:

    masked
  • سوم شخص مفرد:

    masks
  • وجه وصفی حال:

    masking
  • شکل جمع:

    masks

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive adverb countable B2
    نقاب، روبند، ماسک، لفافه، بهانه، عیاشی، شادمانی، خوش‌گذرانی، ماسک زدن، پنهان کردن، پوشاندن، پوشانه
  • noun verb - transitive adverb countable
    نقاب
    • - The bank robbers were wearing masks.
    • - سارقان بانک رخپوش (ماسک) زده بودند.
    • - Her friendship was no more than a mask.
    • - دوستی او تظاهری بیش نبود.
    • - He was more kind-hearted than his mask indicated.
    • - او از آنچه ظاهرش نشان می‌داد، مهربان‌تر بود.
    • - fencers' mask
    • - چهره‌پوش شمشیربازان
    • - gas mask
    • - ماسک ضد گاز
    • - surgical mask
    • - چهره‌پوش جراحی
    • - diver's mask
    • - چهرهپوش مخصوص شنا در زیر آب
    • - a jet pilot's oxygen mask
    • - رخ‌پوش اکسیژن‌رسان خلبان جت
    • - He had masked his hatred.
    • - او تنفر خود را نهان کرده بود.
    • - Trees masked the white house.
    • - درختان، خانه‌ی سفید را پوشانده بودند.
    • - Vinegar masks undesirable flavors.
    • - سرکه، مزه‌های ناخوشایند را می‌پوشاند.
    • - The boxes were masked before shipment with tough paper.
    • - پیش از ارسال، جعبه‌ها با کاغذ محکم روکش شده بودند.
    • - Three masked men robbed the bank.
    • - سه مرد نقابدار بانک را زدند.
    • - They masked themselves and went to the party.
    • - آن‌ها رخ‌پوش زدند و به مهمانی رفتند.
    مشاهده نمونه‌جمله بیشتر
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد mask

  1. noun false face, cover
    Synonyms: affectation, air, appearance, aspect, beard, blind, camouflage, cloak, concealment, cover-up, disguise, disguisement, dissembling, dissimulation, domino, facade, fig leaf, front, guise, hood, masquerade, pose, posture, pretense, pretext, put-on, screen, semblance, show, simulation, veil, veneer, visage, visor, window dressing
  2. verb disguise
    Synonyms: beard, camouflage, cloak, conceal, cover, cover up, defend, dissemble, dissimulate, dress up, front, guard, hide, obscure, protect, safeguard, screen, secrete, shield, veil
    Antonyms: reveal, uncover, unmask

ارجاع به لغت mask

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «mask» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/mask

لغات نزدیک mask

پیشنهاد بهبود معانی