نیرنگ زدن، فریب دادن، پنهان کردن، وانمودکردن، بهانه کردن، نادیده گرفتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to dissemble fear by smiling
با لبخند ترس خود را مخفی کردن
He was a naive child who gradually learned to dissemble.
او کودک سادهلوحی بود که کمکم فریبکاری آموخت.
to dissemble innocence
تظاهر به معصومیت کردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «dissemble» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/dissemble