آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Phrasal verbs
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Allow

    əˈlaʊ əˈlaʊ

    گذشته‌ی ساده:

    allowed

    شکل سوم:

    allowed

    سوم‌شخص مفرد:

    allows

    وجه وصفی حال:

    allowing

    معنی allow | جمله با allow

    verb - transitive B1

    اجازه دادن، رخصت دادن، مجاز دانستن، جایز شمردن، اجازه ی ورود دادن، روا دانستن، پسندیدن، ترخیص کردن، پسندیدن

    Allow me to go.

    اجازه بدهید بروم.

    Cigarette smoking is not allowed.

    سیگار کشیدن مجاز نیست.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Dogs are not allowed here.

    ورود سگ در اینجا مجاز نیست.

    verb - transitive

    گذاشتن، بهره دادن، سود دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    Please allow us to listen.

    لطفاً بگذارید گوش بدهیم.

    Allow at least an hour for lunch.

    لااقل یک ساعت برای ناهار وقت بگذارید.

    verb - transitive

    پذیرفتن، اذعان کردن، قبول کردن، تصدیق کردن

    We must allow that lack of money affects marriage.

    باید بپذیریم که نداشتن پول در ازدواج مؤثر است.

    verb - intransitive

    امکان دادن، ممکن ساختن، معتبر دانستن

    verb - intransitive

    فرصت دادن

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد allow

    1. verb admit; acknowledge
      Synonyms:
      admit acknowledge confess concede own grant avow let on
      Antonyms:
      deny reject refuse
    1. verb permit an action
      Synonyms:
      let approve permit authorize license warrant sanction endorse tolerate support accredit admit okay pass indulge brook suffer bear stand consent oblige favor acord free up release empower certify commission countenance give permission give leave go along with give the green light put up with live with recognize be big be game for give the go-ahead sit still for hold with hear of take kindly to grant permission pass on give carte blanche give a blank check
      Antonyms:
      deny refuse reject disapprove prohibit forbid disallow resist protest withstand
    1. verb set aside
      Synonyms:
      give assign allocate allot provide spare deduct apportion mete grant lot admeasure
      Antonyms:
      keep hold

    Phrasal verbs

    to allow for

    به حساب آوردن، منظور کردن، در نظر گرفتن

    to allow (of)

    1- نتیجه گرفتن، استنتاج کردن 2- روا داشتن، اجازه دادن

    سوال‌های رایج allow

    گذشته‌ی ساده allow چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده allow در زبان انگلیسی allowed است.

    شکل سوم allow چی میشه؟

    شکل سوم allow در زبان انگلیسی allowed است.

    وجه وصفی حال allow چی میشه؟

    وجه وصفی حال allow در زبان انگلیسی allowing است.

    سوم‌شخص مفرد allow چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد allow در زبان انگلیسی allows است.

    ارجاع به لغت allow

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «allow» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/allow

    لغات نزدیک allow

    • - allottee
    • - allover
    • - allow
    • - allow for
    • - allowable
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات ورزشی به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.