با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Admit

ədˈmɪt ədˈmɪt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    admitted
  • شکل سوم:

    admitted
  • سوم‌شخص مفرد:

    admits
  • وجه وصفی حال:

    admitting

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive B1
پذیرفتن، راضی شدن (به)، رضایت دادن (به)، موافقت کردن، تصدیق کردن، زیر بار (چیزی) رفتن، اقرار کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- He admitted that we have rights too.
- او پذیرفت که ما هم حقوقی داریم.
- She admitted her fault.
- تقصیر خود را قبول کرد.
verb - transitive
پذیرفتن، راه دادن
- This problem admits of no delay.
- این مسئله تعلل‌پذیر نیست.
- No one is admitted in the operating room.
- هیچ‌کس را به اتاق جراحی راه نمی‌دهند.
- This ticket admits two.
- با این بلیط دو نفر می‌توانند داخل شوند.
- This hall admits 500 people.
- این سالن گنجایش پانصد نفر را دارد.
- He was admitted to the bar.
- او را به وکالت دادگستری پذیرفتند.
verb - transitive
واگذار کردن، دادن، اعطا کردن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد admit

  1. verb allow entry or use
    Synonyms: accept, be big on, bless, buy, concede, enter, entertain, give access, give the nod, give thumbs up, grant, harbor, house, initiate, introduce, let, let in, lodge, okay, permit, receive, shelter, sign, sign off on, suffer, take, take in
    Antonyms: debar, deny, dismiss, eject, exclude, expel, oust, refuse, reject, repel, shut
  2. verb confess, acknowledge
    Synonyms: accept, accord, acquiesce, adopt, affirm, agree, allow, approve, avow, bare, bring to light, communicate, concede, concur, confide, confirm, consent, cop a plea, credit, declare, disclose, divulge, enumerate, expose, go into details, grant, indicate, let, let on, make known, narrate, number, open up, own, own up, permit, proclaim, profess, recite, recognize, relate, reveal, spill, subscribe to, talk, tell, tolerate, uncover, unveil, yield
    Antonyms: confute, deny, dispute, dissent, gainsay, refuse

ارجاع به لغت admit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «admit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/admit

لغات نزدیک admit

پیشنهاد بهبود معانی