آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴

    Admit

    ədˈmɪt ədˈmɪt

    گذشته‌ی ساده:

    admitted

    شکل سوم:

    admitted

    سوم‌شخص مفرد:

    admits

    وجه وصفی حال:

    admitting

    معنی admit | جمله با admit

    verb - intransitive verb - transitive B1

    پذیرفتن، رضایت دادن، موافقت کردن، تصدیق کردن، اقرار کردن، اذعان کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    He admitted that we have rights too.

    او پذیرفت که ما هم حقوقی داریم.

    The suspect admitted his guilt during the interrogation.

    مظنون درطول بازجویی به گناه خود اقرار کرد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The manager admitted that the company had made an error in judgment.

    مدیر اذعان کرد که شرکت در قضاوت خود دچار اشتباه شده بود.

    She admitted her fault.

    تقصیر خود را قبول کرد.

    verb - transitive

    پذیرفتن، راه دادن، اجازه‌ی ورود دادن

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    همگام سازی در فست دیکشنری

    No one is admitted in the operating room.

    هیچ‌کس را به اتاق جراحی راه نمی‌دهند.

    This ticket admits two.

    با این بلیط دو نفر می‌توانند داخل شوند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    This hall admits 500 people.

    این سالن گنجایش پانصد نفر را دارد.

    This problem admits of no delay.

    این مسئله تعلل‌پذیر نیست.

    verb - transitive

    عضو کردن، اجازه‌ی پیوستن دادن، پذیرفتن، وارد کردن (در سازمانی)

    He was admitted to the bar.

    او را به وکالت دادگستری پذیرفتند.

    Several new members were admitted to the organization last year.

    سال گذشته چند عضو جدید به آن سازمان پیوستند.

    verb - transitive

    بستری کردن، پذیرش کردن (در بیمارستان)

    The patient was referred and admitted to the emergency department.

    بیمار به اورژانس ارجاع داده شد و بستری گردید.

    Doctors admitted her to the hospital for further tests.

    پزشکان برای آزمایش‌های بیشتر، او را در بیمارستان بستری کردند.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    The patient was admitted to the emergency room with severe chest pain.

    بیمار با درد شدید قفسه‌ی سینه در اورژانس پذیرش شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد admit

    1. verb to allow admittance, as to a group
      Synonyms:
      accept receive take-in take take on
    1. verb allow entry or use
      Synonyms:
      let allow permit accept grant enter receive take take in entertain introduce initiate house lodge shelter harbor okay bless concede buy suffer give the nod give thumbs up sign off on be big on give access
      Antonyms:
      reject refuse deny exclude dismiss eject expel shut debar oust repel
    1. verb confess, acknowledge
      Synonyms:
      confess acknowledge agree allow approve declare reveal tell grant concede recognize permit profess confirm disclose relate communicate narrate adopt avow own consent affirm divulge yield accept concur expose enumerate uncover indicate number credit bare open up own up proclaim recite acquiesce talk let let on make known tolerate spill bring to light go into details subscribe to cop a plea unveil accord
      Antonyms:
      deny refuse dispute dissent gainsay confute

    Collocations

    admit defeat

    پذیرفتن شکست، اعتراف به شکست

    سوال‌های رایج admit

    گذشته‌ی ساده admit چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده admit در زبان انگلیسی admitted است.

    شکل سوم admit چی میشه؟

    شکل سوم admit در زبان انگلیسی admitted است.

    وجه وصفی حال admit چی میشه؟

    وجه وصفی حال admit در زبان انگلیسی admitting است.

    سوم‌شخص مفرد admit چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد admit در زبان انگلیسی admits است.

    ارجاع به لغت admit

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «admit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/admit

    لغات نزدیک admit

    • - admission
    • - admission day
    • - admit
    • - admit defeat
    • - admitance
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.