آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

Admit

ədˈmɪt ədˈmɪt

گذشته‌ی ساده:

admitted

شکل سوم:

admitted

سوم‌شخص مفرد:

admits

وجه وصفی حال:

admitting

معنی admit | جمله با admit

verb - intransitive verb - transitive B1

پذیرفتن، رضایت دادن، موافقت کردن، تصدیق کردن، اقرار کردن، اذعان کردن

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

He admitted that we have rights too.

او پذیرفت که ما هم حقوقی داریم.

The suspect admitted his guilt during the interrogation.

مظنون درطول بازجویی به گناه خود اقرار کرد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The manager admitted that the company had made an error in judgment.

مدیر اذعان کرد که شرکت در قضاوت خود دچار اشتباه شده بود.

She admitted her fault.

تقصیر خود را قبول کرد.

verb - transitive

پذیرفتن، راه دادن، اجازه‌ی ورود دادن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

No one is admitted in the operating room.

هیچ‌کس را به اتاق جراحی راه نمی‌دهند.

This ticket admits two.

با این بلیط دو نفر می‌توانند داخل شوند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

This hall admits 500 people.

این سالن گنجایش پانصد نفر را دارد.

This problem admits of no delay.

این مسئله تعلل‌پذیر نیست.

verb - transitive

عضو کردن، اجازه‌ی پیوستن دادن، پذیرفتن، وارد کردن (در سازمانی)

He was admitted to the bar.

او را به وکالت دادگستری پذیرفتند.

Several new members were admitted to the organization last year.

سال گذشته چند عضو جدید به آن سازمان پیوستند.

verb - transitive

بستری کردن، پذیرش کردن (در بیمارستان)

The patient was referred and admitted to the emergency department.

بیمار به اورژانس ارجاع داده شد و بستری گردید.

Doctors admitted her to the hospital for further tests.

پزشکان برای آزمایش‌های بیشتر، او را در بیمارستان بستری کردند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

The patient was admitted to the emergency room with severe chest pain.

بیمار با درد شدید قفسه‌ی سینه در اورژانس پذیرش شد.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد admit

  1. verb to allow admittance, as to a group
  1. verb allow entry or use
    Synonyms:
    let allow permit accept grant enter receive take take in entertain introduce initiate house lodge shelter harbor okay bless concede buy suffer give the nod give thumbs up sign off on be big on give access

Collocations

admit defeat

پذیرفتن شکست، اعتراف به شکست

سوال‌های رایج admit

گذشته‌ی ساده admit چی میشه؟

گذشته‌ی ساده admit در زبان انگلیسی admitted است.

شکل سوم admit چی میشه؟

شکل سوم admit در زبان انگلیسی admitted است.

وجه وصفی حال admit چی میشه؟

وجه وصفی حال admit در زبان انگلیسی admitting است.

سوم‌شخص مفرد admit چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد admit در زبان انگلیسی admits است.

ارجاع به لغت admit

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «admit» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/admit

لغات نزدیک admit

پیشنهاد بهبود معانی