با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Profess

prəˈfes prəˈfes
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    professed
  • شکل سوم:

    professed
  • سوم‌شخص مفرد:

    professes
  • وجه وصفی حال:

    professing

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - transitive adverb
ادعا کردن، اظهارکردن، تدریس کردن، ابراز ایمان کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- to profess one's love
- عشق خود را ابراز کردن
- They profess Islam.
- اعلام می‌کنند که مسلمان هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد profess

  1. verb declare, assert
    Synonyms: acknowledge, act as if, admit, affirm, allege, announce, asseverate, aver, avouch, avow, blow hot air, certify, claim, come out, confess, confirm, constate, croon, cross heart, depose, dissemble, fake, feign, get off chest, get on soapbox, maintain, make out, open up, own, own up, predicate, pretend, proclaim, purport, say so, sing, soapbox, spiel, spout, state, stump, swear on bible, swear up and down, talk big, vouch
    Antonyms: conceal, hide

ارجاع به لغت profess

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «profess» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/profess

لغات نزدیک profess

پیشنهاد بهبود معانی