گذشتهی ساده:
vouchedشکل سوم:
vouchedسومشخص مفرد:
vouchesوجه وصفی حال:
vouchingضمانت کردن، اطمینان دادن، تأیید کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
letters vouching for her skill
نامههایی که مهارت او را تصدیق میکردند
to vouch for someone's honesty
صداقت کسی را تضمین کردن
He vouched his words by his deeds.
او با رفتارش حرفهای خود را ثابت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vouch» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vouch