Vouch

vaʊtʃ vaʊtʃ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vouched
  • شکل سوم:

    vouched
  • سوم‌شخص مفرد:

    vouches
  • وجه وصفی حال:

    vouching

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun verb - transitive verb - intransitive
ضمانت کردن، اطمینان دادن، تأیید کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- letters vouching for her skill
- نامه‌هایی که مهارت او را تصدیق می‌کردند
- to vouch for someone's honesty
- صداقت کسی را تضمین کردن
- He vouched his words by his deeds.
- او با رفتارش حرفه‌ای خود را ثابت کرد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vouch

  1. verb give assurance
    Synonyms: act as a witness, affirm, answer for, assert, asseverate, assure, attest to, avert, avow, back, bear testimony, be responsible for, certify, confirm, contend, corroborate, cosign, declare, get behind, give an affidavit, guarantee, maintain, okay, predicate, profess, prove, put forth, rubber-stamp, say so, sign for, sponsor, stand up for, substantiate, support, swear to, swear up and down, testify, uphold, verify, vow, warrant, witness
    Antonyms: deny, disavow, refute, reject, renounce

ارجاع به لغت vouch

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vouch» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vouch

لغات نزدیک vouch

پیشنهاد بهبود معانی