گذشتهی ساده:
sponsoredشکل سوم:
sponsoredسومشخص مفرد:
sponsorsوجه وصفی حال:
sponsoringشکل جمع:
sponsorsضامن، ملتزم، التزامدهنده، حامی، کفیل، متقبل، ضمانت کردن، مسئولیت را قبول کردن، بانی، بانی چیزی شدن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
National Shoe Co. has sponsored tonight's program.
شرکت کفش ملی برنامهی امشب را برپا کرده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sponsor» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sponsor