امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Surety

ˈʃʊrət̬i ˈʃɔːrəti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun
ضامن، پابندان، کفیل، گرو، وثیقه، اطمینان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری
- We cannot see into the future with surety.
- ما نمی‌توانیم آینده را با اطمینان پیش‌بینی کنیم.
- He gave $500 as surety.
- مبلغ پانصد دلار به‌عنوان وثیقه داد.
- stand surety for somebody
- ضامن کسی شدن
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد surety

  1. noun The fact or condition of being without doubt
    Synonyms:
    security assurance certainty confidence sureness assuredness bail bondsman certitude corroboration guarantee conviction guarantor guaranty positiveness hostage pledge ratification sponsor substitute
  1. noun An assumption of responsibility, as one given by a manufacturer, for the quality, worth, or durability of a product
    Synonyms:
    guaranty pledge guarantee bail hostage warrant forfeit warranty
  1. noun One who assumes financial responsibility for another
    Synonyms:
    guarantor backer guaranty sponsor underwriter angel warrantor warranter

ارجاع به لغت surety

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «surety» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/surety

لغات نزدیک surety

پیشنهاد بهبود معانی