فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Bondsman

ˈbɑːndzmən ˈbɒndzmən
آخرین به‌روزرسانی:

معنی

  • noun
    برده، غلام، ضامن، کفیل
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bondsman

  1. noun A male slave
    Synonyms: bondman, bondmaid, godfather, mainpernor, homager, theow, warrantor
  2. noun Someone who signs a bond as surety for someone else
    Synonyms: bondswoman
  3. noun One who posts bond
    Synonyms: bail, bailsman

ارجاع به لغت bondsman

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bondsman» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bondsman

لغات نزدیک bondsman

پیشنهاد بهبود معانی