با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Bail

beɪl beɪl
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    bailed
  • شکل سوم:

    bailed
  • سوم شخص مفرد:

    bails
  • وجه وصفی حال:

    bailing
  • شکل جمع:

    bails

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • noun verb - transitive adverb C1
    توقیف، حبس، واگذاری، انتقال، ضمانت، کفالت، به امانت سپردن، کفیل گرفتن، تسمه، حلقه دور چلیک، سطل، به قید کفیل آزاد کردن
    • - His father bailed him out of jail.
    • - به ضمانت پدرش از زندان آزاد شد.
    • - He was deep in debt and his rich father would not bail him out.
    • - او سخت زیر بار قرض بود و پدر پولدارش از کمک به او خودداری می‌کرد.
    • - The pilot had to bail out of the burning airplane.
    • - خلبان ناچار شد با چتر نجات از هواپیمای در حال اشتعال بیرون بپرد.
    • - The sailors bailed with their helmets.
    • - ملوانان با کلاه‌خودهای خود آب قایق را بیرون ریختند.
    • - They bailed out the pool's water.
    • - آب حوض را کشیدند.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد bail

  1. noun money for assurance
    Synonyms: bond, collateral, guarantee, pawn, pledge, recognizance, security, surety, warrant, warranty

Phrasal verbs

  • bail out

    نجات دادن، رهانیدن

    زدودن آب از چیزی که در حال غرق شدن بوده

    (در شرایط اضطراری) با چتر نجات از هواپیما بیرون پریدن

Collocations

ارجاع به لغت bail

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «bail» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/bail

لغات نزدیک bail

پیشنهاد بهبود معانی