آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • Idioms
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۹ بهمن ۱۴۰۳

    Pledge

    pledʒ pledʒ

    گذشته‌ی ساده:

    pledged

    شکل سوم:

    pledged

    سوم‌شخص مفرد:

    pledges

    وجه وصفی حال:

    pledging

    شکل جمع:

    pledges

    معنی pledge | جمله با pledge

    adverb noun verb - transitive countable C1

    در گروگان، گرو، وثیقه، ضمانت، بیعانه، باده‌نوشی به‌سلامتی کسی، به‌سلامتی، نوش، تعهد و التزام، گروگذاشتن، به‌سلامتی کسی باده نوشیدن، متعهد شدن، التزام دادن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    a thing held in pledge

    چیزی که گرو نگه داشته می‌شود

    He offered his ring as a pledge for the loan.

    او انگشتر خود را به‌عنوان وثیقه‌ی وام ارائه داد.

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    He gave a pledge never to gamble again.

    او عهد کرد که دیگر هرگز قمار نکند.

    among them, shaking hands was tantamount to a pledge of marriage.

    در میان آنان دست فشردن به منزله‌ی قول ازدواج بود.

    a pledge of friendship

    قول دوستی

    He lifted his glass and pledged his host.

    لیوان خود را بالا برد و به سلامتی میزبانش نوشید.

    to pledge money to a charitable organization

    به مؤسسه‌ی خیریه قول پول دادن

    They pledged loyalty to their leader.

    آنان عهد کردند که به رهبر خود وفادار باشند.

    He was pledged to secrecy.

    از او قول رازداری گرفته شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد pledge

    1. noun word of honor
      Synonyms:
      promise word agreement assurance guarantee oath vow undertaking warrant covenant health toast
      Antonyms:
      break
    1. noun sign of good faith
      Synonyms:
      security guarantee deposit token bail bond collateral earnest surety gage pawn warranty guaranty warrant
      Antonyms:
      break
    1. verb guarantee; give word of honor
      Synonyms:
      promise vow swear undertake engage give word vouch contract covenant sign for plight pawn mortgage hock soak hook
      Antonyms:
      break disobey falsify

    Collocations

    pledge oneself to (something)

    خود را (به انجام کاری) متعهد کردن

    Idioms

    take the pledge

    سوگند ترک مشروبات الکلی را خوردن

    سوال‌های رایج pledge

    گذشته‌ی ساده pledge چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده pledge در زبان انگلیسی pledged است.

    شکل سوم pledge چی میشه؟

    شکل سوم pledge در زبان انگلیسی pledged است.

    شکل جمع pledge چی میشه؟

    شکل جمع pledge در زبان انگلیسی pledges است.

    وجه وصفی حال pledge چی میشه؟

    وجه وصفی حال pledge در زبان انگلیسی pledging است.

    سوم‌شخص مفرد pledge چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد pledge در زبان انگلیسی pledges است.

    ارجاع به لغت pledge

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «pledge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pledge

    لغات نزدیک pledge

    • - plectrum
    • - pled
    • - pledge
    • - pledge oneself to (something)
    • - pledgee
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    لغات شب یلدا به انگلیسی

    لغات شب یلدا به انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    paddle tennis sphygmomanometer motor home newsletter invoice wetsuit three sheets to the wind job hunting apply alumna antibody food poisoning for example for real for sure جهت‌دهی آنفلوانزا ماهی هامور سپور ماهی کفشک ماهی باراکودا ماهی آمبرجک ماهی سرخ‌طبل ماهی لوتی قفس ابطال باطله باطل کردن بطالت واجد شرایط
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.