گذشتهی ساده:
pledgedشکل سوم:
pledgedسومشخص مفرد:
pledgesوجه وصفی حال:
pledgingشکل جمع:
pledgesدر گروگان، گرو، وثیقه، ضمانت، بیعانه، بادهنوشی بهسلامتی کسی، بهسلامتی، نوش، تعهد و التزام، گروگذاشتن، بهسلامتی کسی باده نوشیدن، متعهد شدن، التزام دادن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی ۵۰۴ واژهی ضروری
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a thing held in pledge
چیزی که گرو نگه داشته میشود
He offered his ring as a pledge for the loan.
او انگشتر خود را بهعنوان وثیقهی وام ارائه داد.
He gave a pledge never to gamble again.
او عهد کرد که دیگر هرگز قمار نکند.
among them, shaking hands was tantamount to a pledge of marriage.
در میان آنان دست فشردن به منزلهی قول ازدواج بود.
a pledge of friendship
قول دوستی
He lifted his glass and pledged his host.
لیوان خود را بالا برد و به سلامتی میزبانش نوشید.
to pledge money to a charitable organization
به مؤسسهی خیریه قول پول دادن
They pledged loyalty to their leader.
آنان عهد کردند که به رهبر خود وفادار باشند.
He was pledged to secrecy.
از او قول رازداری گرفته شد.
خود را (به انجام کاری) متعهد کردن
سوگند ترک مشروبات الکلی را خوردن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «pledge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/pledge