گذشتهی ساده:
undertookشکل سوم:
undertakenسومشخص مفرد:
undertakesوجه وصفی حال:
undertakingتعهد کردن، متعهد شدن، عهدهدار شدن، به عهده گرفتن، قول دادن، متقبل شدن، تقبل کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
Ahmad undertook to be their teacher.
احمد قبول کرد که معلم آنها بشود.
to undertake a task
کاری را به عهده گرفتن
This is too big a project to be undertaken by one man alone.
این طرح خیلی بزرگتر از آن است که فقط یک نفر بتواند آن را به عهده بگیرد.
Javad undertook to deliver the bricks on time.
جواد تعهد کرد که آجرها را سر موعد تحویل بدهد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «undertake» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/undertake