با خرید اشتراک یک‌ساله‌ی هوش مصنوعی، ۳ ماه اشتراک رایگان بگیر! از ۲۵ آبان تا ۲ آذر فرصت داری!

Embark

ɪmˈbɑːrk ɪmˈbɑːk
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    embarked
  • شکل سوم:

    embarked
  • سوم‌شخص مفرد:

    embarks
  • وجه وصفی حال:

    embarking

معنی و نمونه‌جمله‌ها

verb - intransitive adverb C1
در کشتی سوار کردن، در کشتی گذاشتن، عازم شدن، شروع کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- After midnight, the soldiers embarked.
- پس از نیمه شب سربازان سوار شدند.
- After the war, the company embarked on a program of expansion.
- پس از جنگ شرکت برنامه‌ای برای گسترش آغاز کرد.
- She decided to embark on a career of nursing.
- تصمیم گرفت شغل پرستاری را پیش بگیرد.
- I was ready to embark upon any adventure.
- آماده‌ی دست زدن به هر ماجرایی بودم.
- He embarked his fortune in trade.
- او دارایی خود را به تجارت زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد embark

  1. verb get on transportation object
    Synonyms: board, commence, emplane, enter, entrain, go aboard ship, launch, leave port, plunge into, put on board, set about, set out, set sail, take on board, take ship
    Antonyms: disembark, stay

ارجاع به لغت embark

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «embark» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/embark

لغات نزدیک embark

پیشنهاد بهبود معانی