گذشتهی ساده:
embarkedشکل سوم:
embarkedسومشخص مفرد:
embarksوجه وصفی حال:
embarkingدر کشتی سوار کردن، در کشتی گذاشتن، عازم شدن، شروع کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
After midnight, the soldiers embarked.
پس از نیمه شب سربازان سوار شدند.
After the war, the company embarked on a program of expansion.
پس از جنگ شرکت برنامهای برای گسترش آغاز کرد.
She decided to embark on a career of nursing.
تصمیم گرفت شغل پرستاری را پیش بگیرد.
I was ready to embark upon any adventure.
آمادهی دست زدن به هر ماجرایی بودم.
He embarked his fortune in trade.
او دارایی خود را به تجارت زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «embark» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/embark