آغاز کردن، در پیش گرفتن، شروع کردن، دست به کاری زدن، اقدام به کاری کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She has embarked on a career in philanthropy.
او فعالیتهای بشردوستانه را شروع کرده است.
They embarked on their trip to America with high hopes.
آنها سفرشان به آمریکا را با امیدهای زیادی آغاز کردند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «embark on» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/embark-on