گذشتهی ساده:
enteredشکل سوم:
enteredسومشخص مفرد:
entersوجه وصفی حال:
enteringشکل جمع:
entersتبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
1- شرکت کردن در، وارد شدن (مکالمه و غیره)
2- عامل بودن در، بخشی (از چیزی) بودن، تشکیل دادن، درکار بودن
3- سروکار داشتن با، مذاکره (یا معامله) کردن با
1- آغاز کردن، شروع کردن 2- استفاده بردن از، متمتع شدن، بهره گرفتن
enter (somebody) for (something)
اسم کسی را در مسابقه (یا آزمون و غیره) نوشتن
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «enter» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enter