فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Enter Into

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

  • phrasal verb
    1- شرکت کردن در، وارد شدن (مکالمه و غیره)
  • phrasal verb
    2- عامل بودن در، بخشی (از چیزی) بودن، تشکیل دادن، درکار بودن
  • phrasal verb
    3- سروکار داشتن با، مذاکره (یا معامله) کردن با
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد enter into

  1. verb engage in
    Synonyms: take part in, become part of, join, participate, participate in

ارجاع به لغت enter into

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «enter into» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/enter-into

لغات نزدیک enter into

پیشنهاد بهبود معانی