وجه وصفی حال:
participatingشرکت کردن، سهیم شدن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
He too participated in our discussions.
او هم در گفتوگوهای ما شرکت کرد.
Her participation in the activities of the club.
شرکت او در فعالیتهای باشگاه.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «participate» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/participate