فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Participant

pɑːrˈtɪsəpnt pɑːˈtɪsəpənt

شکل جمع:

participants

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C1

شرکت‌کننده، شریک، سهیم، همراه

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی واژگان کاربردی سطح پیشرفته

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

two of the participants in the meeting

دو تا از شرکت‌کنندگان در جلسه

He has been an active participant in the discussion.

او شرکت کننده‌ای فعال در بحث بوده است.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد participant

  1. noun person who takes part in activity
    Synonyms:
    member partner player helper associate contributor sharer actor assistant colleague attendant party partaker shareholder aide a party to in
    Antonyms:
    spectator fan

لغات هم‌خانواده participant

ارجاع به لغت participant

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «participant» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/participant

لغات نزدیک participant

پیشنهاد بهبود معانی