۵۰٪ تخفیف دانشجویی برای اشتراک هوش مصنوعی تا پایان تیر 🧑🏻‍🎓
آخرین به‌روزرسانی:

Colleague

ˈkɑːliːɡ ˈkɒliːɡ

شکل جمع:

colleagues

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A2

همکار (اغلب با رتبه یا جایگاه مشابه)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ۵۰۴ واژه‌ی ضروری

مشاهده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

I sincerely appreciate my colleagues' support during the project.

از حمایت همکارانم در طول پروژه کمال قدردانی را دارم.

My colleague's expertise in marketing significantly benefits our team.

تخصص همکارم در بازاریابی به‌طور قابل توجهی به تیم ما کمک می‌کند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

My colleague helped me finish the project on time.

همکارم به من کمک کرد تا پروژه را سروقت به اتمام برسانم.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد colleague

  1. noun a person with whom one works, typically in a professional setting
    Synonyms:
    friend partner associate helper ally companion teammate buddy pal comrade co-worker assistant workmate chum cohort collaborator confederate compatriot crony aide fellow worker coadjutor compeer confrere auxiliary
    Antonyms:
    enemy opponent antagonist opposer detractor

سوال‌های رایج colleague

شکل جمع colleague چی میشه؟

شکل جمع colleague در زبان انگلیسی colleagues است.

ارجاع به لغت colleague

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «colleague» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/colleague

لغات نزدیک colleague

پیشنهاد بهبود معانی