فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

Cohort

ˈkoʊhɔːrt ˈkəʊhɔːt

شکل جمع:

cohorts

معنی و نمونه‌جمله

noun

گروه، پیرو، طرفدار، همکار

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

the mayor and his cohorts

شهردار و دار و دسته‌اش

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد cohort

  1. noun partner in activity
    Synonyms:
    friend companion associate ally supporter follower assistant mate comrade accomplice sidekick hand pal adherent disciple satellite confrere contingent partisan myrmidon stall company consociate aide regiment legion
    Antonyms:
    enemy opponent

ارجاع به لغت cohort

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «cohort» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/cohort

لغات نزدیک cohort

پیشنهاد بهبود معانی