شکل جمع:
sidekicksدستیار، شخص تابع، آدم پیرو، وردست، نوچه، پادو
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Every hero needs a loyal sidekick by their side.
هر قهرمانی در کنار خود به یک دستیار وفادار نیاز دارد.
The detective's sidekick always found the missing clues.
وردست کارآگاه همیشه سرنخهای گمشده را پیدا میکرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «sidekick» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/sidekick