آخرین به‌روزرسانی:

Accompaniment

əˈkʌmpnimənt əˈkʌmpnimənt

شکل جمع:

accompaniments

معنی و نمونه‌جمله

noun

همراهی، مشایعت، ضمیمه، (موسیقی) ساز یا اواز همراهی‌کننده

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

the piano accompaniment to a song

آواز به همراه پیانو

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد accompaniment

  1. noun necessary part or embellishment
    Synonyms:
    attachment adjunct supplement accessory attribute augmentation complement concomitant appendage appurtenance attendant enhancement enrichment
  1. noun music that supports a theme or performer in a composition
    Synonyms:
    background backing back-up harmony instrument part back

سوال‌های رایج accompaniment

شکل جمع accompaniment چی میشه؟

شکل جمع accompaniment در زبان انگلیسی accompaniments است.

ارجاع به لغت accompaniment

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «accompaniment» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/accompaniment

لغات نزدیک accompaniment

پیشنهاد بهبود معانی