با خرید اشتراک حرفه‌ای، می‌توانید پوشه‌ها و لغات ذخیره شده در بخش لغات من را در دیگر دستگاه‌های خود همگام‌سازی کنید

Supplement

ˈsʌpləmənt ˈsʌpləmənt ˈsʌpləmənt ˈsʌpləmənt
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    supplemented
  • شکل سوم:

    supplemented
  • سوم‌شخص مفرد:

    supplements
  • وجه وصفی حال:

    supplementing
  • شکل جمع:

    supplements

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable C2
مکمل

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
- I take a daily supplement to support my immune system.
- روزانه یک مکمل برای تقویت سیستم ایمنی خود مصرف می‌کنم.
- The doctor recommended a calcium supplement to improve bone health.
- پزشک مکمل کلسیم را برای بهبود سلامت استخوان توصیه کرد.
noun countable
ضمیمه (کتاب یا مجله یا روزنامه)
- The sports supplement featured interviews with professional athletes.
- در ضمیمه‌ی ورزشی مصاحبه‌هایی با ورزشکاران حرفه‌ای آمده بود.
- The supplement in today's newspaper featured a special report on local businesses.
- در ضمیمه‌ی روزنامه‌ی امروز گزارشی ویژه درباره‌ی کسب‌وکارهای محلی منتشر شده است.
- That dictionary is kept up-to-date by annual supplements.
- آن فرهنگ لغت را با ضمیمه‌های سالانه به‌روز نگه می‌دارند.
verb - transitive C2
تکمیل کردن، ضمیمه کردن، کمبود ... را جبران کردن، (درآمد) اضافه کردن
- To enhance the flavor of the soup, the cook decided to supplement it with a dash of spices.
- برای افزایش طعم سوپ، آشپز تصمیم گرفت آن را با مقداری ادویه تکمیل کند.
- She decided to supplement her income by taking on a part-time job.
- تصمیم گرفت درآمدش را با اشتغال به کار پاره‌وقت اضافه کند.
noun countable
هر چیز اضافه، پول اضافه
- This income is a supplement to my main income.
- این درآمد اضافه بر درآمد اصلی من است.
- We paid a supplement of $35 for a room with a balcony.
- برای اتاقی با بالکن ۳۵ دلار اضافه پرداخت کردیم.
noun countable
ریاضی مکمل (زاویه)
- The supplement of a 45° angle is a 135° angle.
- مکمل زاویه‌ی ۴۵ درجه، زاویه‌ی ۱۳۵ درجه است.
- The two angles are supplements of each other.
- این دو زاویه مکمل یکدیگر هستند.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد supplement

  1. noun something added
    Synonyms: added feature, addendum, addition, additive, appendix, bell, bells and whistles, codicil, complement, continuation, extra, insert, option, postscript, pullout, rider, sequel, spin-off, subsidiary
    Antonyms: base, core
  2. verb add to
    Synonyms: add fuel to fire, augment, beef up, build up, buttress, complement, complete, enhance, enrich, extend, fill out, fill up, fortify, heat up, improve, increase, jazz up, pad, punch up, reinforce, step up, strengthen, subsidize, supply, top
    Antonyms: subtract

لغات هم‌خانواده supplement

ارجاع به لغت supplement

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «supplement» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/supplement

لغات نزدیک supplement

پیشنهاد بهبود معانی