گذشتهی ساده:
vacuumedشکل سوم:
vacuumedسومشخص مفرد:
vacuumsوجه وصفی حال:
vacuumingشکل جمع:
vacuumsخلأ، فضای تهی، ظرف یا جای بیهوا، جاروی برقی، با جاروی برقی تمیز کردن
خلأ
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
His sudden death created a huge power vacuum.
مرگ ناگهانی او خلأ بزرگی در قدرت بهوجود آورد.
Mehri dusted the furniture and vacuumed the rugs.
مهری مبلها را گردگیری کرد و فرشها را جاروبرقی زد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «vacuum» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/vacuum