امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Vacuum

ˈvækjuəm / / -kjʊm ˈvækjuəm / / -kjʊm
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • گذشته‌ی ساده:

    vacuumed
  • شکل سوم:

    vacuumed
  • سوم‌شخص مفرد:

    vacuums
  • وجه وصفی حال:

    vacuuming
  • شکل جمع:

    vacuums

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun adverb C1
خلأ، فضای تهی، ظرف یا جای بی‌هوا، جاروی برقی، با جاروی برقی تمیز کردن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
noun adverb
خلأ
- His sudden death created a huge power vacuum.
- مرگ ناگهانی او خلأ بزرگی در قدرت به‌وجود آورد.
- Mehri dusted the furniture and vacuumed the rugs.
- مهری مبلها را گردگیری کرد و فرشها را جاروبرقی زد.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد vacuum

  1. noun emptiness
    Synonyms:
    exhaustion free space gap nothingness rarefaction space vacuity void
    Antonyms:
    fullness

ارجاع به لغت vacuum

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «vacuum» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/vacuum

لغات نزدیک vacuum

پیشنهاد بهبود معانی