معنی emptiness به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈemptinəs ˈemptinəs

معنی

noun

تهی بودن، خالی بودن، خلأ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد emptiness

noun void, bareness

Synonyms: blank, blankness, chasm, depletedness, desertedness, desolation, destitution, exhaustion, gap, hollowness, inanition, vacancy, vacuity, vacuum, waste

Antonyms: capacity, fill, fullness

ارجاع به لغت emptiness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «emptiness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/emptiness

لغات نزدیک emptiness

- empties
- emptily
- emptiness
- empty
- empty medium

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel