فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Inanition

ˌɪnəˈnɪʃn̩ ˌɪnəˈnɪʃn̩
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • noun uncountable
    سوء تغذیه، ضعف جسمانی
    • - The starving child's inanition was evident in his weak body.
    • - سوء تغذیه‌ی کودک گرسنه از بدن ضعیفش مشخص بود.
    • - The prolonged lack of food and water led to severe inanition among the prisoners of war.
    • - کمبود غذا و آب به مدت طولانی منجر به سوء تغذیه‌ی شدید در اسرای جنگ شد.
  • noun uncountable
    بی‌جانی، بی‌روحی، جمود، مردگی، تهی بودن
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد inanition

  1. noun Weakness characterized by a lack of vitality or energy
    Synonyms: starvation, exhaustion, malnutrition, lassitude, collapse, lethargy, slackness

ارجاع به لغت inanition

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «inanition» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/inanition

لغات نزدیک inanition

پیشنهاد بهبود معانی