معنی lassitude به فارسی

جاوا اسکریپت در مرورگر شما غیر فعال است و برای استفاده از تمام امکانات فست دیکشنری باید آن را فعال کنید.

ˈlæsətjuːd / / -tuːd ˈlæsɪtjuːd

معنی

noun

سستی، سستی تب، تب سبک، رخوت، خماری، بی‌میلی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد lassitude

noun lethargy

Synonyms: apathy, dullness, exhaustion, fatigue, idleness, inaction, inactivity, languor, laziness, listlessness, sleepiness, sluggishness, tiredness, torpor, weakness, weariness

ارجاع به لغت lassitude

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

معنی لغت «lassitude» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/lassitude

لغات نزدیک lassitude

- lass
- lassa fever
- lassitude
- lasso
- last

پیشنهاد بهبود معانی

اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

glasses glass ticket taxi wheel boat water pail cafe trousers bedroom table nose bird elephant box money towel