گذشتهی ساده:
fatiguedشکل سوم:
fatiguedسومشخص مفرد:
fatiguesوجه وصفی حال:
fatiguingشکل جمع:
fatiguesخستگی، فرسودگی، کوفتگی، بیحالی، ضعف (شدید)
Fatigue is one of the causes of car accidents.
یکی از علل تصادفات رانندگی خستگی است.
The soldiers collapsed from hunger and fatigue.
سربازان از شدت گرسنگی و کوفتگی از پا درآمدند.
فیزیک خستگی (ضعف در ساختار فلزات و مواد، معمولاً ناشی از تنشهای مکرر)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Aircraft parts are regularly inspected for metal fatigue.
قطعات هواپیما بهطور منظم از نظر خستگی فلز بررسی میشوند.
Repeated bending can lead to fatigue in steel parts.
خم شدن مکرر میتواند باعث خستگی در قطعات فولادی شود.
لباس نظامی، لباس خدمت (سربازی)
We used to sleep in our fatigues.
شبها در لباس خدمت میخوابیدیم.
The soldiers wore green fatigues during training.
سربازان هنگام آموزش لباس نظامی سبز پوشیده بودند.
انگلیسی بریتانیایی کار خدماتی، وظایف پادگانی، کار اجباری (معمولاً بهعنوان تنبیه برای سربازان)
The sergeant gave him extra fatigues for being late.
گروهبان بهخاطر دیر آمدن، برای او وظایف خدماتی اضافی در نظر گرفت.
No one likes being assigned fatigues after hours.
هیچکس دوست ندارد بعداز ساعت کاری، وظایف اجباری انجام دهد.
خسته کردن، از پا درانداختن
I was so fatigued that I couldn't stand up.
آنقدر خسته شدهبودم که نمیتوانستم بایستم.
This kind of training can quickly fatigue even the strongest athletes.
این نوع تمرین حتی قویترین ورزشکاران را هم بهسرعت از پا درمیاندازد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «fatigue» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/fatigue