امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Feebleness

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
ضعف، سستی، ناتوانی، عجز، کم‌زوری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری
- And, as always, our spirits rose after initial feebleness.
- و سپس طبق معمول روحیه‌مان بعد از ضعفی ابتدایی افزایش یافت.
- What puzzles me is the feebleness of the argument.
- آنچه سردرگمم می‌کند سستی بحث است.
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد feebleness

  1. noun lack of strength; ineffectiveness
    Synonyms:
    debility decrepitude delicacy disease effeteness enervation etiolation exhaustion flimsiness frailness frailty inability inadequacy incapacity incompetence ineffectualness infirmity infirmness insignificance insufficiency lameness languor lassitude malaise senility sickliness unhealthiness weakness
    Antonyms:
    ability effectiveness health heartiness power soundness strength

ارجاع به لغت feebleness

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «feebleness» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/feebleness

لغات نزدیک feebleness

پیشنهاد بهبود معانی