Frailty

ˈfreɪlti ˈfreɪlti
آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله

noun
سستی، ضعف اخلاق، نحیفی، خطایی که ناشی از ضعف اخلاقی باشد، بی‌مایگی، نااستواری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری
- Frailty, the name is woman!
- (شکسپیر) ضعف نفس، به تو می‌گویند زن!
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد frailty

  1. noun weakness, flaw
    Synonyms:
    flaw defect fault failing deficiency imperfection shortcoming weak point blemish infirmity foible error fallibility debility feebleness suscept delicacy daintiness flimsiness Achilles heel decrepitude peccadillo foil solecism peccability
    Antonyms:
    strength firmness

ارجاع به لغت frailty

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «frailty» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ فروردین ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/frailty

لغات نزدیک frailty

پیشنهاد بهبود معانی