شکل جمع:
strengthsنیرو، زور، قوت، قوه، توانایی، دوام، استحکام
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح فوق متوسط
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
testing the strength of a new bomb
آزمایش قدرت یک بمب جدید
Rustam had the strength of ten ordinary men.
رستم زور ده مرد عادی را داشت.
don't become too proud of the strength of your arms...
مشو غره به زور بازوی خویش...
the inner strength of self-restraint
نیروی درونی کف نفس
the strength to overcome the difficulties of old age
توانایی تفوق بر مشکلات ایام پیری
the economic and industrial strength of Western countries
نیروی اقتصادی و صنعتی کشورهای غربی
the speed and strength of wind
سرعت و نیروی باد
Hunger and disease sapped their strength.
گرسنگی و بیماری نیروی آنها را گرفت.
A lion's natural weapons are strength and cunning.
سلاحهای طبیعی شیر، نیرومندی و ترفند هستند.
the strength of igneous rocks
سختی سنگهای آذرین
the strength of materials
استحکام مصالح
the strength of this old bridge to stand heavy traffic
استحکام این پل قدیمی برای تحمل ترافیک سنگین
Does this cable have the necessary strength to bear a ten-ton load?
آیا این کابل استحکام لازم برای تحمل ده تن بار را دارد؟
one of the strengths of the Persian civilization
یکی از ویژگیهای خوب تمدن ایرانی
the strengths and weaknesses of this dictionary
محسنات و نکات ضعف این فرهنگ
One of Napoleon's strengths was that what he expected of his subordinates, he expected of himself too.
یکی از ویژگیهای مثبت ناپلئون این بود که آنچه را که از زیر دستان خود انتظار داشت از خودش هم میخواست.
to negotiate from strength
از موضع قدرت مذاکره کردن
Germany was secretly building strength for the war.
آلمان داشت مخفیانه برای جنگ نیروی نظامی تهیه میدید.
a battalion at full strength
یک گروهان با تمام قوا
Our forces landed in strength in three places.
نیروهای ما به تعداد زیاد در سه محل پیاده شدند.
They have an employee strength of 60000.
تعداد کارمندان آنها به 60 هزار نفر میرسد.
Adding water will reduce the strength of this drug.
افزودن آب اثر این دارو را کم میکند.
the strength of a smell
تندی یک بو
the strength of a current
شدت یک جریان
Technology is their strength.
سرچشمهی قدرت آنان تکنولوژی است.
The stock market showed strength.
بهای سهام بورس رو به ترقی بود.
برمبنای، بهدلیل، بهصرف (اینکه)، بهخاطر، بنابر
از یک کامیابی به کامیابی دیگر، موفقیتهای فزاینده
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «strength» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/strength