شکل جمع:
extremitiesنهایت، حدنهایی، انتها، سر، ته، انتها، تنگنا، شدت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
the extremities of the world
دورترین جاهای (اقصی نقاط) دنیا
Don't you see that hardship has reached an extremity ...?
نبینی که سختی به غایت رسید ...؟
the extremes of heat and cold
بالاترین درجات گرما و سرما
the extremity of poverty and despair
شور فقر و نومیدی
We must help them in their extremity.
باید در این بحبوحه به آنها کمک کنیم.
Both armies were guilty of extremities.
هر دو قشون مرتکب اعمال شنیع شدند.
Cold affects the extremities first.
سرما اول به دستها و پاها اثر میکند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «extremity» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/extremity