امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Leg

leɡ leɡ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    legs

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun countable A1
کالبدشناسی پا (از زانو تا مچ)، لنگ، ران

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
- Humans have two and horses have four legs.
- انسان دو پا و اسب چهار پا دارد.
- A leg bends at the knee.
- پا از زانو خم می‌شود.
- He stretched his leg and went to sleep.
- او لنگ خود را دراز کرد و به‌ خواب رفت.
- He has such long legs!
- عجب لنگ‌های درازی دارد!
- leg armor
- زره پا، رانین
- a leg of lamb
- یک ران گوسفند
- chicken leg
- ران مرغ
نمونه‌جمله‌های بیشتر
noun countable
پاچه (شلوار)
- He noticed a tear in the leg of his jeans.
- متوجه پارگی در پاچه‌ی شلوار جینش شد.
- The leg of his jeans was ripped at the knee.
- پاچه‌ی شلوار جینش از زانو پاره شده بود.
noun countable
پایه، رکن
- One of the legs of the table is broken.
- یکی از پایه‌های میز شکسته است.
- the legs of the chair
- پایه‌های صندلی
- One of the legs upholding the international balance of power.
- یکی از ارکانی که توازن قوای بین‌المللی را حفظ می‌کند.
noun countable
مرحله، دور، بخش، قسمت (سفر و مسابقه و غیره)
- on the first leg of her trip around the world
- در مرحله‌ی اول سفر او به دور دنیا
- She swam her leg of the relay in 52 seconds.
- او در مسابقه‌ی امدادی قسمت خود را در 52 ثانیه شنا کرد.
- Russian communism was on its last legs.
- کمونیسم روسی مراحل و روزهای آخر خود را می‌گذراند.
verb - intransitive informal
راه رفتن، پا زدن (به‌ویژه دویدن)
- He too legged after the thief.
- او هم به دنبال دزد دوید.
- We used to leg it to school every day.
- هر روز پیاده به مدرسه می‌رفتیم.
abbreviation
حقوق (legal) حقوقی، قانونی
- leg advice
- مشاوره‌ی حقوقی
- leg action
- اقدام قانونی
- The leg department approved the merger deal.
- دپارتمان حقوقی قرارداد ادغام را تایید کرد.
abbreviation
موسیقی (legato) پیوسته
- She sang the melody leg.
- او ملودی را به‌طور پیوسته خواند.
- The pianist played the piece leg.
- پیانیست این قطعه را پیوسته خواند.
abbreviation
(legislature) و (legislative) قوه‌ی مقننه، مربوط به قوه‌ی مقننه
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد leg

  1. noun appendage used for support
    Synonyms:
    brace column lap limb member part pile pole portion post prop section segment shank stage stake stilt stretch stump support upright

Collocations

Idioms

  • give a leg up

    (عامیانه) 1- (در سوار شدن بر اسب کسی را) کمک کردن 2- فرجه دادن، (در پیشرفت و غیره) یاری دادن

  • leg it

    (عامیانه) راه رفتن، شلنگ انداختن، دویدن

  • make a leg

    (با خم کردن زانو) تعظیم کردن

  • not have a leg to stand on

    (عامیانه) دلیل و بهانه و مدرک یا شاهدی نداشتن، اصلاً حق یا شایستگی نداشتن

  • pull someone's leg

    کسی را دست انداختن، سربه‌سر کسی گذاشتن، شوخی کردن، ایستگاه کسی را گرفتن

  • shake a leg

    (عامیانه) 1- شتاب کردن، عجله کردن

    2- رقصیدن، پایکوبی کردن

    رقصیدن، پایکوبی

  • stretch one's legs

    قدم زدن (به‌ویژه پس از مدت‌ها بی‌تحرکی)، راه رفتن

  • take to one's legs

    (عامیانه) فرار کردن، به چاک زدن، فلنگ را بستن

  • show a leg

    (انگلیسی - عامیانه) از بستر خواب برخاستن

  • an arm and a leg

    به قیمت خون، بسیار گران، مبلغ گزاف

  • break a leg

    (به‌ویژه قبل‌از اجرای نمایش و تئاتر) موفق باشی!، بترکونی!

  • cost an arm and a leg

    خیلی گران بودن، خیلی آب خوردن، هزینه‌ی زیادی برداشتن، به قیمت خون آدم بودن

سوال‌های رایج leg

معنی leg به فارسی چی میشه؟

کلمه "leg" در زبان انگلیسی به معنای "پا" یا "پاچه" است و به طور کلی به یکی از اعضای حرکتی بدن انسان و بسیاری از حیوانات اشاره دارد. این کلمه در کاربردهای مختلف و معانی متنوعی مورد استفاده قرار می‌گیرد که در ادامه به توضیح آنها خواهیم پرداخت.

معانی اصلی

- پا: در معنای اصلی، "leg" به بخش پای انسان یا حیوان اشاره دارد که برای راه رفتن، دویدن و ایستادن استفاده می‌شود. هر پای انسان شامل سه بخش اصلی است: ران، زانو و مچ پا.

- پاچه: در دام‌ها و حیوانات دیگر، "leg" می‌تواند به معنای پاچه نیز به کار رود.

اصطلاحات و عبارات

کلمه "leg" در زبان انگلیسی در ترکیب با سایر کلمات و ایجاد عبارات خاص، معانی جدیدی پیدا می‌کند:

- Leg of a table: به معنای "پایه میز"، که در اینجا "leg" به جزء زیرین و پشتیبانی کننده میز اشاره دارد.

- Break a leg: یک اصطلاح رایج در بین هنرمندان و بازیگران است که به معنای "موفق باشی" است. این عبارت به نوعی شگون محسوب می‌شود و به جای گفتن "موفق باشی" در هنگام اجرای نمایش استفاده می‌شود.

- Legwork: به معنای "کار میدانی" یا "تحقیق میدانی" است و به تلاش‌های فیزیکی یا جستجوهای میدانی که برای جمع‌آوری اطلاعات انجام می‌شود، اشاره دارد.

نکات جالب

- ساختار آناتومیکی: پای انسان از استخوان‌ها، عضلات، تاندون‌ها و مفاصل تشکیل شده است. استخوان‌های اصلی در پای انسان شامل استخوان فمور (ران)، پاتلا (زانو) و تیبیا و فیبولا (ساق پا) هستند.

- نقش پا در حرکت: پاها نه تنها برای حرکت، بلکه برای حفظ تعادل و استقامت بدن نیز اهمیت دارند. آن‌ها متشکل از عضلات و مفاصل پیچیده‌ای هستند که عملکردهای مختلفی را انجام می‌دهند.

- ورزش و سلامتی: ورزش‌هایی مانند دویدن، پیاده‌روی، و دوچرخه‌سواری به تقویت و سالم نگه‌داشتن پاها کمک می‌کنند. پاها همچنین به عنوان "پایه‌های" بدن شناخته می‌شوند و نقش کلیدی در فعالیت‌های روزمره دارند.

کاربردهای فرهنگی

در فرهنگ‌های مختلف، پاها نمادهای متفاوتی دارند. مثلاً در برخی فرهنگ‌ها، پاها به عنوان نماد قدرت و استقامت در نظر گرفته می‌شوند. در هنر و ادبیات، پاها می‌توانند نمادی از سفر، حرکت و تغییر باشند.

ارجاع به لغت leg

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «leg» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ آذر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/leg

لغات نزدیک leg

پیشنهاد بهبود معانی