گذشتهی ساده:
segmentedشکل سوم:
segmentedسومشخص مفرد:
segmentsوجه وصفی حال:
segmentingشکل جمع:
segmentsقطعه، قطعهقطعه کردن
قطعه، بخش، قسمت، حلقه، بند، مقطع، قطعهقطعه کردن،به بخشهای مختلف تقسیم کردن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Low walls divided the area into several segments.
دیوارهای کوتاه آن ناحیه را به چندین بخش تقسیم کرده بودند.
various economic segments
بخشهای مختلف اقتصادی
The surgeon removed the cancerous segments of her stomach.
جراح قسمتهای سرطانی معدهی او را درآورد.
This lesson is segmented into three brief parts.
این درس به سه بخش مختصر تقسیم شده است.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «segment» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/segment