گذشتهی ساده:
wedgedشکل سوم:
wedgedسومشخص مفرد:
wedgesوجه وصفی حال:
wedgingشکل جمع:
wedgesگوه (goveh)، با گوه شکافتن
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
to drive a wedge into a log with a hammer
با چکش گوه را به درون کنده راندن
a wedge of watermelon
یک قاچ هندوانه
He seeks to wedge us apart and destroy us one by one.
او سعی میکند میان ما جدایی بیندازد و یکبهیک نابودمان کند.
He was wedged between the car and the tree.
او میان اتومبیل و دیوار گیر افتاده بود.
the carpenter wedges up the legs of the bench
نجار پایههای نیمکت را با گوه محکم میکند
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «wedge» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wedge