آیکن بنر

بلک فرایدی فست‌دیکشنری - تا ۴۴٪ تخفیف

بلک فرایدی فست‌دیکشنری - تا ۴۴٪ تخفیف

خرید با تخفیف
آخرین به‌روزرسانی:

Wedge

wedʒ wedʒ

گذشته‌ی ساده:

wedged

شکل سوم:

wedged

سوم‌شخص مفرد:

wedges

وجه وصفی حال:

wedging

شکل جمع:

wedges

معنی wedge | جمله با wedge

noun countable

گُوِه، گیره‌ی در

A small wooden wedge held the window open.

گوه‌ی چوبی کوچکی، پنجره را باز نگه داشته بود.

She jammed a rubber wedge under the wheel to stop the car from rolling.

او گوه‌ی لاستیکی‌ای زیر چرخ قرار داد تا ماشین حرکت نکند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

to drive a wedge into a log with a hammer

با چکش گوه را به درون کنده راندن

noun countable

برش مثلثی، قاچ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار آی او اس فست دیکشنری

Each guest received a small wedge of apple pie.

هر مهمان یک برش مثلثی از پای سیب دریافت کرد.

He served us a wedge of cheese with crackers.

او یک قاچ پنیر، همراه با بیسکویت به ما داد.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

a wedge of watermelon

یک قاچ هندوانه

noun plural

کفش لژدار

در انگلیسی بریتانیایی از wedgies هم استفاده می‌شود.

She slipped on her favorite wedges before heading out to dinner.

قبل‌از رفتن به شام، کفش‌های لژدار مورد علاقه‌اش را پوشید.

The designer created a new line of leather wedges for the summer collection.

طراح، مجموعه‌ای جدید از کفش‌های لژدار چرمی را برای کلکسیون تابستان طراحی کرد.

noun countable

ورزش (گلف) چوب گلف وج (برای ضربات بلند و کوتاه‌برد)

link-banner

لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی ورزش

مشاهده

He used a sand wedge to lift the ball out of the bunker.

او از وج شنی برای بیرون آوردن توپ از تله‌ی شنی استفاده کرد.

The golfer switched from an iron to a wedge for better control.

گلف‌باز برای کنترل بهتر، چوب گلف آهنی را به چوب وج تغییر داد.

verb - transitive

گوه گذاشتن ثابت نگه داشتن، در موقعیت محکم قرار دادن (با گوه)

He wedged the ladder firmly against the wall before climbing up.

او نردبان را محکم به دیوار تکیه داد تا قبل‌از بالا رفتن ثابت بماند.

She wedged the chair against the handle to keep the door shut.

او صندلی را محکم به دستگیره تکیه داد تا در بسته بماند.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

the carpenter wedges up the legs of the bench

نجار پایه‌های نیمکت را با گوه محکم می‌کند

verb - transitive

لای چیزی گیر کردن، در فضای تنگ فرو کردن، فشردن در میان دو چیز

A piece of wood was wedged between the two panels to keep them apart.

تکه‌چوبی میان دو صفحه گیر کرده بود تا آن‌ها را از هم جدا نگه دارد.

He was wedged between the car and the tree.

او میان اتومبیل و دیوار گیر افتاده بود.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

He seeks to wedge us apart and destroy us one by one.

او سعی می‌کند میان ما جدایی بیندازد و یک‌به‌یک نابودمان کند.

پیشنهاد بهبود معانی

انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد wedge

  1. noun solid piece, often triangular
    Antonyms:
  1. noun a block of wood used to prevent the sliding or rolling of a heavy object
    Synonyms:
    chock prong spearhead submarine sandwich block entering wedge cleat club flying-column cram bomber crowd grinder embolus mobile force gib hero jam hero sandwich lump hoagie pack drive pie hoagy quoin cuban-sandwich sandwich italian-sandwich scotch poor-boy shim squeeze sub stuff submarine torpedo zep
  1. noun a heel that is an extension of the sole of the shoe
    Synonyms:
    wedge-heel
  1. verb squeeze like a wedge into a tight space
    Synonyms:
  1. verb put, fix, force, or implant
    Synonyms:

سوال‌های رایج wedge

گذشته‌ی ساده wedge چی میشه؟

گذشته‌ی ساده wedge در زبان انگلیسی wedged است.

شکل سوم wedge چی میشه؟

شکل سوم wedge در زبان انگلیسی wedged است.

شکل جمع wedge چی میشه؟

شکل جمع wedge در زبان انگلیسی wedges است.

وجه وصفی حال wedge چی میشه؟

وجه وصفی حال wedge در زبان انگلیسی wedging است.

سوم‌شخص مفرد wedge چی میشه؟

سوم‌شخص مفرد wedge در زبان انگلیسی wedges است.

ارجاع به لغت wedge

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «wedge» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/wedge

لغات نزدیک wedge

پیشنهاد بهبود معانی