شکل جمع:
keystonesمعماری سنگ تاج (قطعهسنگی ذوزنقهشکل که در اوج یا تاجگاه قوس قرار میگیرد)
Without the keystone, the arch would collapse.
بدون سنگ تاج، طاق فرو میریزد.
The architect carefully placed the keystone in the center of the arch.
معمار سنگ تاج را با دقت در وسط طاق قرار داد.
بخش عمده، اساس، شاهکلید
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
Social justice is the keystone of that party's program.
عدالت اجتماعی بخش عمدهی برنامهی آن حزب است.
the keystone of our faith
اساس ایمان ما
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «keystone» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/keystone