آخرین به‌روزرسانی:

Kickboxing

ˈkɪkbɑːsɪŋ ˈkɪkbɒksɪŋ

معنی و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable

ورزش کیک‌بوکسینگ (نوعی ورزش رزمی که در آن هم از مشت و هم از ضربه‌ی پا استفاده می‌شود)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

She goes to kickboxing classes twice a week.

او هفته‌ای دو بار به کلاس‌های کیک‌بوکسینگ می‌رود.

He won a national kickboxing championship last year.

او سال گذشته قهرمان مسابقات ملی کیک‌بوکسینگ شد.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد kickboxing

  1. noun a sport or form of martial art that combines elements of boxing with kicking techniques

ارجاع به لغت kickboxing

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «kickboxing» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kickboxing

لغات نزدیک kickboxing

پیشنهاد بهبود معانی