ورزش کیکبوکسینگ (نوعی ورزش رزمی که در آن هم از مشت و هم از ضربهی پا استفاده میشود)
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
She goes to kickboxing classes twice a week.
او هفتهای دو بار به کلاسهای کیکبوکسینگ میرود.
He won a national kickboxing championship last year.
او سال گذشته قهرمان مسابقات ملی کیکبوکسینگ شد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «kickboxing» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kickboxing