گذشتهی ساده:
kicked backشکل سوم:
kicked backسومشخص مفرد:
kicks backوجه وصفی حال:
kicking backرشوه، باج، زیرمیزی
The politician was accused of accepting illegal kickbacks.
سیاستمدار به پذیرش رشوهی غیرقانونی متهم شد.
The kickback helped fund their vacation plans for the summer.
این زیرمیزی به بودجهی برنامههای تعطیلات آنها برای تابستان کمک کرد.
واکنش سخت، عکسالعمل شدید، پسزنی
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The unexpected kickback from the gun startled the novice shooter.
پسزنی غیرمنتظرهی اسلحه، تیرانداز تازهکار را مبهوت کرد.
The politician faced a kickback from the public after the controversial decision.
سیاستمدار پساز این تصمیم بحثبرانگیز با عکسالعمل شدید عمومی از سوی مردم مواجه شد.
استراحت کردن
After a long week at work, I love to kickback on the couch with a good book.
بعداز هفتهای طولانی در محل کار، دوست دارم روی مبل با یک کتاب خوب استراحت کنم.
He prefers to kickback at the beach rather than go out to crowded events.
او ترجیح میدهد بهجای رفتن به دورهمیهای شلوغ، در ساحل استراحت کند.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «kickback» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/kickback