آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی و نمونه‌جمله‌ها
    • انگلیسی به انگلیسی
    • مترادف و متضاد
    • Collocations
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: ۱۳ آذر ۱۴۰۲

    Graft

    ɡræft ɡrɑːft

    گذشته‌ی ساده:

    grafted

    شکل سوم:

    grafted

    سوم‌شخص مفرد:

    grafts

    وجه وصفی حال:

    grafting

    شکل جمع:

    grafts

    معنی graft | جمله با graft

    noun verb - intransitive adverb

    قلمه، پیوند، پیوند گیاه، گیاه پیوندی، (جراحی) پیوند بافت، تحصیل پول و مقام و غیره از راه‌های نادرست، ساخت و پاخت، سوءاستفاده، اختلاس، خندق،پیوند زدن، به‌هم پیوستن، جفت کردن، پیوند، از راه نادرستی تحصیل کردن

    link-banner

    لیست کامل لغات دسته‌بندی شده‌ی کاربردی پیشرفته

    مشاهده

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    فست دیکشنری در اینستاگرام

    a grafted apple tree

    درخت سیب پیوندی (پیوند شده)

    to graft a branch of a white rose to a red rose bush

    یک شاخه رز سفید را به بوته‌ی رز قرمز پیوند زدن

    نمونه‌جمله‌های بیشتر

    Grafted trees give better fruit.

    درختان پیوندی میوه‌ی بهتری می‌دهند.

    He was found guilty of graft and imprisoned.

    او محکوم به اختلاس و زندانی شد.

    graft money

    پول اختلاس‌شده

    We must fight graft and corruption.

    باید با رشوه‌خواری و فساد مبارزه کنیم.

    Through skin grafting,his burns healed and he escaped death.

    از طریق پیوند پوست سوختگی‌هایش خوب شد و از مرگ رها شد.

    پیشنهاد بهبود معانی

    انگلیسی به انگلیسی | مترادف و متضاد graft

    1. noun transplant
      Synonyms:
      implant union splice shoot scion slip sprout bud hybridization jointure
    1. noun payoff for fraud
      Synonyms:
      bribe money pay gain corruption share squeeze shake skimming hush money juice money under the table thievery peculation payola hat
    1. verb transplant, splice
      Synonyms:
      plant insert implant join unite affix ingraft propagate

    Collocations

    animal graft

    پیوند از حیوان به انسان

    autoplastic graft

    پیوندی که از بدن خود بیمار برداشته شده

    cleft graft

    پیوند اسکنه‌ای

    crown graft

    پیوند تاجی

    side graft

    پیوند بغلی

    Collocations بیشتر

    skin graft

    پیوند پوست

    whip graft

    پیوند انگلیسی

    سوال‌های رایج graft

    گذشته‌ی ساده graft چی میشه؟

    گذشته‌ی ساده graft در زبان انگلیسی grafted است.

    شکل سوم graft چی میشه؟

    شکل سوم graft در زبان انگلیسی grafted است.

    شکل جمع graft چی میشه؟

    شکل جمع graft در زبان انگلیسی grafts است.

    وجه وصفی حال graft چی میشه؟

    وجه وصفی حال graft در زبان انگلیسی grafting است.

    سوم‌شخص مفرد graft چی میشه؟

    سوم‌شخص مفرد graft در زبان انگلیسی grafts است.

    ارجاع به لغت graft

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «graft» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/graft

    لغات نزدیک graft

    • - graffiti
    • - graffito
    • - graft
    • - graftage
    • - grafter
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    اصطلاحات و لغات والیبالی در انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات بسکتبال به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات و اصطلاحات فوتبالی به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    humanistic humanities humongous hunch hydration hypothetically ideally trick turban micromanagement hepatitis orange juice lowboy evolutionist aft رغبت مذمت کردن مذاب ذوب شدن ذوب کردن قلابچه‌ماهی چرم‌ماهی گورخرماهی فیل‌ماهی اعتلا اولویت‌بندی کردن پرآب تهاتر کردن جنوب شرقی جوی
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.