گذشتهی ساده:
graftedشکل سوم:
graftedسومشخص مفرد:
graftsوجه وصفی حال:
graftingشکل جمع:
graftsقلمه، پیوند، پیوند گیاه، گیاه پیوندی، (جراحی) پیوند بافت، تحصیل پول و مقام و غیره از راههای نادرست، ساخت و پاخت، سوءاستفاده، اختلاس، خندق،پیوند زدن، بههم پیوستن، جفت کردن، پیوند، از راه نادرستی تحصیل کردن
لیست کامل لغات دستهبندی شدهی واژگان کاربردی سطح پیشرفته
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
a grafted apple tree
درخت سیب پیوندی (پیوند شده)
to graft a branch of a white rose to a red rose bush
یک شاخه رز سفید را به بوتهی رز قرمز پیوند زدن
Grafted trees give better fruit.
درختان پیوندی میوهی بهتری میدهند.
He was found guilty of graft and imprisoned.
او محکوم به اختلاس و زندانی شد.
graft money
پول اختلاسشده
We must fight graft and corruption.
باید با رشوهخواری و فساد مبارزه کنیم.
Through skin grafting,his burns healed and he escaped death.
از طریق پیوند پوست سوختگیهایش خوب شد و از مرگ رها شد.
پیوند از حیوان به انسان
پیوندی که از بدن خود بیمار برداشته شده
پیوند اسکنهای
پیوند تاجی
پیوند بغلی
پیوند پوست
پیوند انگلیسی
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «graft» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۲ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/graft