حقالسکوت
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
The politician accepted hush money.
سیاستمدار حقالسکوت را پذیرفت.
She demanded hush money in exchange for her silence on the company's unethical practices.
در ازای سکوتش در قبال اقدامات غیراخلاقی شرکت، تقاضای حقالسکوت کرد.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «hush money» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/hush-money