امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

Husbandry

ˈhʌzbəndri ˈhʌzbəndri
آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

noun uncountable
کشاورزی، کشتکاری، فلاحت، باغبانی، پرورش، برزگری

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
- animal husbandry
- دام‌پروری
noun uncountable
صرفه‌جویی، مصرف صحیح
- By careful husbandry they lived through the drought.
- با صرفه‌جویی کامل خشکسالی را طی کردند.
- the husbandry of the country's water resources
- مصرف صحیح منابع آبی کشور
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد husbandry

  1. noun farming
    Synonyms: agriculture, tillage, land management
  2. noun management of one's private affairs
    Synonyms: home management, budgeting, housekeeping, management, managership, administration
  3. noun thrift
    Synonyms: providence, thriftiness, economy, frugality, conservation

ارجاع به لغت husbandry

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «husbandry» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/husbandry

لغات نزدیک husbandry

پیشنهاد بهبود معانی