فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

Housekeeping

ˈhaʊsˌkiːpɪŋ ˈhaʊsˌkiːpɪŋ
آخرین به‌روزرسانی:
|
  • شکل جمع:

    housekeepings

معنی و نمونه‌جمله

  • noun
    خانه‌داری، اداره منزل
    • - Soghra did our housekeeping for years.
    • - صغرا سال‌ها کارهای خانه‌ی ما را انجام می‌داد.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد housekeeping

  1. noun household management
    Synonyms: domestic science, home economy, housewifery, housework

ارجاع به لغت housekeeping

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «housekeeping» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/housekeeping

لغات نزدیک housekeeping

پیشنهاد بهبود معانی